سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخنی با علاقمندان به عرفان

فهرست اجمالی مطالب

 

 

 پیشگفتار 

 

فصل اوّل: سرچشمه‌ی عرفان اسلامی................... 11

 


فصل دوم: بررسی دلایل منکران.......................... 55

 


فصل سوم: لغزش‌های نظری و عملی در سلوک..... 85

 


سخن پایانی..................................................... 207

 


ضمائم..............................................................
211

معاویه ، بالاتر از حضرت عیسی(ع)!!

تبلیغات بنی امیه در باره معاویه و فضائل ساختگی وی به حدی رسیده بود که مردم شام حتی او را از انبیاء اولو العزم نیز برتر می‌دانستند !

أبو سعد آبی (متوفای421هـ) در محاضرات و صیرفی حنبلی (متوفای500هـ) در الطیورات می‌نویسند :

أن ثلاثة من المشایخ حضروا الجامع . فقال واحد لآخر : جُعلت فداک ، أیهما أفضل : معاویة بن أبی سفیان أم عیسى بن مریم ؟ فقال : لا والله ما أدری . فقال الثالث : یا کشخان ، تقیس کاتب الوحی إلى نبیّ النصارى ؟ .

سه نفر از بزرگان در مسجد جامع نشسته بودند ، یکی از آنان به دیگری گفت : معاویه برتر است یا عیس بن مریم ؟ گفت : نمی دانم ، نفر سوم گفت : کاتب وحی را با پیامبر نصا را مقایسه می کنی ؟

الآبی ، أبو سعد منصور بن الحسین ، نثر الدر فی المحاضرات ، ج 7 ، ص 209 ، تحقیق : خالد عبد الغنی محفوط ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2004م .

الصیرفی الحنبلی ، أبو الحسین المبارک بن عبد الجبار الطیوری بن عبد الله ، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی ، ج 1 ، ص 113 ، تحقیق : دسمان یحیى معالی ، عباس صخر الحسن ، ناشر : أضواب السلف  - الریاض / السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1425هـ -2004م  .

تقی الدین حموی (متوفای838هـ) در طیب المذاق می‌نویسد :

ومن ذلک أن رجلاً سأل بعضهم وکان من الحمق على الجانب عظیم فقال أیما أفضل عندک ؟ معاویة أو عیسى بن مریم ؟ فقال ما رأیت سائلا أجهل منک، ولا سمعت بمن قاس کاتب الوحی إلى نبی النصارى !!!

شخصی احمق از دیگری پرسید : معاویه برتر است یا عیسی بن مریم ؟ گفت : احمق‌تر از تو ندیده‌ام ؛ چون تا کنون نشنیده‌ام کسی کاتب وحی را با پیامبر نصارا مقایسه نماید .

الحموی ، تقی الدین أبی بکر بن علی بن عبد الله التقی المعروف ابن حجة ، طیب المذاق من ثمرات الأوراق ، ج 1 ، ص 157 ، ، تحقیق : أبو عمار السخاوی ، ناشر : دار الفتح - الشارقة - 1997م .


وضعیت تاسف بار حوزه های علمیه

بسم الله الرحمن الرحیم

روح مجرد، ص: 679

و مِنَ المُوسَفِ علَیه امروزه در حوزه‏ هاى علمیّه دروس اخلاقى عملى، و سلوک و سیر إلى الله، و عرفان شهودى و وجدانى بطور کلّى متروک شده است. در حوزه مقدّسه علمیّه قم هم که تا اندازه‏اى دروس حکمت متعالیه نضج یافته است و دروس عرفان در سطح بسیار ضعیفى رواج یافته است، عرفان نظرى است نه عرفان عملى. و آن تنها، مُغنى و مستکفى نیست. دروس حکمت هم به تنهائى انسان را به مقصد نمیرساند. آنچه أهمّ از امور است، تدریس و تربیت طلّاب به دروس تزکیه و تهذیب اخلاق عملى و عرفان شهودى است که ما را آشنا به حقیقت اسلام و نبوّت و معاد و ولایت و قرآن میکند، و بالاخره انسانیّت ما را به ما مى‏ نمایاند.

و در تمام دورانى که حقیر در نجف أشرف مشغول تحصیل بودم، نه تنها این دروس طالب نداشت، بلکه منع مى ‏شد. حوزه درس اخلاق نبود. مجمع تفسیر و بیان معارف نبود. بلکه در سطح عمومىِ افکار حوزه، مطرود و ممنوع بود.

سیّد جمال بود و بس. و او هم وقتى به نماز مى ‏آمد عبا بر سر مى ‏کشید. و از این معانى او نیز کسى خبر نداشت، و گرنه او را از نجف بیرون می کردند.

بعضى از کتابفروشها که خرید و فروش کتب حکمت و فلسفه را به نظر بعضى از مراجع حرام میدانستند، اگر احیاناً در ضمن مجموعه خریدى که مى ‏نمودند کتاب «أسفار» ملّا صدرا و یا «منظومه» سبزوارى دیده مى‏ شد، آنرا با انبر برمیداشتند تا دستشان بدان اصابت نکند و نجس نگردد.

روح مجرد، ص: 680

در اینصورت ضرورى مى‏نمود که اگر فرضاً کسى بخواهد دنبال معارف و إلهیّات برود، باید مختفیانه و بطور تقیّه دنبال کند. و یا اگر طلبه‏اى بخواهد یک شب در مسجد کوفه و یا مسجد سهله بیتوته داشته باشد، باید عیناً مثل قاچاقچى ‏ها عمل کند تا مورد سوء ظنّ قرار نگیرد، و نظر کلّى حوزه به او عوض نشود.

خدا میداند در مدّت اقامت حقیر در نجف، مورد اصابت چه تهمتها و هدف چه رَمْى‏ها قرار گرفتیم و تحمّل چه مشکلاتى را نمودیم، و با چه مرارتها و تلخیهاى حقیقى زندگى روبرو بودیم، با آنکه دروس ما و جدّیت ما مشهود بود. فقط ناهمرنگى با وضع ظاهرى ما را بدین مصائب کشانید. و امید میرفت بعد از انقلاب اسلامى، در حوزه‏ها براى تدریس اخلاق عملى و معارف شهودى تأسیساتى نوین بر پا شود، آنهم نشد.

پس از انقلاب، یکى دو سال که میگذشت و حقیر «رساله لُبُّ اللُباب در سیر و سلوک اولى الالباب» را انتشار دادم، براى بعضى مورد توجّه و نیاز قرار گرفت. روزى از حوزه علمیّه قم بعضى به عنوان نمایندگى از جانب برخى از مدبّران و مدیران تحوّلات فکرى و احیاء حکمت و عرفان نزد حقیر در مشهد مقدّس آمدند و پیام آورده بودند که: شما دو کتاب دیگر هم بنویسید: یکى مختصرتر از «لُبُّ اللباب» و یکى مشروحتر و عمیق تر، تا براى جمیع طلّاب در تمام سطوح ابتدائى و متوسّطه و نهائى مورد استفاده قرار گیرد و تدریس شود.

من گفتم: از نوشتن آنها منعى نیست، ولیکن خواندن این کتابها تا اندازه‏اى مفید است، نه بتمام معنى. آنچه جان حوزه‏ ها را زنده میکند، و روح نبوّت و ولایت و اسلام و قرآن را زنده و جاویدان مى ‏نماید تدریس حکمت عملى و حوزه‏هاى تربیت طّلاب به عرفان شهودى و وجدانى است که بنیاد

روح مجرد، ص: 681

اوّلینِ نفوس را تغییر میدهد، و آنان را به طهارت واقعیّه و حقیقیّه مى‏کشاند. و امّت اسلام در این وَهله خاصّ برخورد مى‏کنند با افرادى که همچون دست پروردگان صمیمى رسول أکرم و حواریّین أمیر المؤمنین علیهما السّلام میباشند. و اینان قادرند با آن طهارت ذاتیّه و نفس زکیّه خود تأثیرى بسیار عمیق در نفوس جمیع مردم این کشور و نفوس مردم دنیا بگذارند و آن روح واقعیّت رسول الله را به جهانیان ارائه دهند. و در حقیقت خودشان و غیرشان را به اسلام واقعى سوق دهند.

پس از مدّتى جواب آوردند که: اخلاق و عرفان عملى، مرزى ندارد که دسته‏بندى و تدریس شود. فلهذا فعلًا صلاح حوزه در اینستکه تدریس حکمت و فلسفه بشود، و در خصوص این فنّ شاگردانى خبره و مُمَحّض تربیت شوند.

و معلوم است که این جواب، تمام نیست. زیرا همانطور که فقه و اصول و حکمت و ادبیّات عرب براى اهل خبره‏اش مرز دارد، عرفان عملى و اخلاق شهودى هم براى اهل خبره‏اش مرز دارد؛ و براى غیر اهل خبره هیچکدام از اینها داراى مرز نیستند.

فلهذا باید دنبال اهل خبره ‏اش رفت و پیدا کرد، و بدین بهانه حوزه‏ ها را از چنین علوم خطیره ‏اى که حکم اساس و بنیان را دارند تهى و خالى نگذاشت.

بارى، با ذکر این مطالب که بسیار بطور فشرده و خلاصه بازگو شد، علّت اختفاء مطالب علّامه‏ ها و گلپایگانى ‏ها مشهود مى ‏شود.

منبع  :  روح مجرد ص679