وضعیت تاسف بار حوزه های علمیه
بسم الله الرحمن الرحیم
روح مجرد، ص: 679
و مِنَ المُوسَفِ علَیه امروزه در حوزه هاى علمیّه دروس اخلاقى عملى، و سلوک و سیر إلى الله، و عرفان شهودى و وجدانى بطور کلّى متروک شده است. در حوزه مقدّسه علمیّه قم هم که تا اندازهاى دروس حکمت متعالیه نضج یافته است و دروس عرفان در سطح بسیار ضعیفى رواج یافته است، عرفان نظرى است نه عرفان عملى. و آن تنها، مُغنى و مستکفى نیست. دروس حکمت هم به تنهائى انسان را به مقصد نمیرساند. آنچه أهمّ از امور است، تدریس و تربیت طلّاب به دروس تزکیه و تهذیب اخلاق عملى و عرفان شهودى است که ما را آشنا به حقیقت اسلام و نبوّت و معاد و ولایت و قرآن میکند، و بالاخره انسانیّت ما را به ما مى نمایاند.
و در تمام دورانى که حقیر در نجف أشرف مشغول تحصیل بودم، نه تنها این دروس طالب نداشت، بلکه منع مى شد. حوزه درس اخلاق نبود. مجمع تفسیر و بیان معارف نبود. بلکه در سطح عمومىِ افکار حوزه، مطرود و ممنوع بود.
سیّد جمال بود و بس. و او هم وقتى به نماز مى آمد عبا بر سر مى کشید. و از این معانى او نیز کسى خبر نداشت، و گرنه او را از نجف بیرون می کردند.
بعضى از کتابفروشها که خرید و فروش کتب حکمت و فلسفه را به نظر بعضى از مراجع حرام میدانستند، اگر احیاناً در ضمن مجموعه خریدى که مى نمودند کتاب «أسفار» ملّا صدرا و یا «منظومه» سبزوارى دیده مى شد، آنرا با انبر برمیداشتند تا دستشان بدان اصابت نکند و نجس نگردد.
روح مجرد، ص: 680
در اینصورت ضرورى مىنمود که اگر فرضاً کسى بخواهد دنبال معارف و إلهیّات برود، باید مختفیانه و بطور تقیّه دنبال کند. و یا اگر طلبهاى بخواهد یک شب در مسجد کوفه و یا مسجد سهله بیتوته داشته باشد، باید عیناً مثل قاچاقچى ها عمل کند تا مورد سوء ظنّ قرار نگیرد، و نظر کلّى حوزه به او عوض نشود.
خدا میداند در مدّت اقامت حقیر در نجف، مورد اصابت چه تهمتها و هدف چه رَمْىها قرار گرفتیم و تحمّل چه مشکلاتى را نمودیم، و با چه مرارتها و تلخیهاى حقیقى زندگى روبرو بودیم، با آنکه دروس ما و جدّیت ما مشهود بود. فقط ناهمرنگى با وضع ظاهرى ما را بدین مصائب کشانید. و امید میرفت بعد از انقلاب اسلامى، در حوزهها براى تدریس اخلاق عملى و معارف شهودى تأسیساتى نوین بر پا شود، آنهم نشد.
پس از انقلاب، یکى دو سال که میگذشت و حقیر «رساله لُبُّ اللُباب در سیر و سلوک اولى الالباب» را انتشار دادم، براى بعضى مورد توجّه و نیاز قرار گرفت. روزى از حوزه علمیّه قم بعضى به عنوان نمایندگى از جانب برخى از مدبّران و مدیران تحوّلات فکرى و احیاء حکمت و عرفان نزد حقیر در مشهد مقدّس آمدند و پیام آورده بودند که: شما دو کتاب دیگر هم بنویسید: یکى مختصرتر از «لُبُّ اللباب» و یکى مشروحتر و عمیق تر، تا براى جمیع طلّاب در تمام سطوح ابتدائى و متوسّطه و نهائى مورد استفاده قرار گیرد و تدریس شود.
من گفتم: از نوشتن آنها منعى نیست، ولیکن خواندن این کتابها تا اندازهاى مفید است، نه بتمام معنى. آنچه جان حوزه ها را زنده میکند، و روح نبوّت و ولایت و اسلام و قرآن را زنده و جاویدان مى نماید تدریس حکمت عملى و حوزههاى تربیت طّلاب به عرفان شهودى و وجدانى است که بنیاد
روح مجرد، ص: 681
اوّلینِ نفوس را تغییر میدهد، و آنان را به طهارت واقعیّه و حقیقیّه مىکشاند. و امّت اسلام در این وَهله خاصّ برخورد مىکنند با افرادى که همچون دست پروردگان صمیمى رسول أکرم و حواریّین أمیر المؤمنین علیهما السّلام میباشند. و اینان قادرند با آن طهارت ذاتیّه و نفس زکیّه خود تأثیرى بسیار عمیق در نفوس جمیع مردم این کشور و نفوس مردم دنیا بگذارند و آن روح واقعیّت رسول الله را به جهانیان ارائه دهند. و در حقیقت خودشان و غیرشان را به اسلام واقعى سوق دهند.
پس از مدّتى جواب آوردند که: اخلاق و عرفان عملى، مرزى ندارد که دستهبندى و تدریس شود. فلهذا فعلًا صلاح حوزه در اینستکه تدریس حکمت و فلسفه بشود، و در خصوص این فنّ شاگردانى خبره و مُمَحّض تربیت شوند.
و معلوم است که این جواب، تمام نیست. زیرا همانطور که فقه و اصول و حکمت و ادبیّات عرب براى اهل خبرهاش مرز دارد، عرفان عملى و اخلاق شهودى هم براى اهل خبرهاش مرز دارد؛ و براى غیر اهل خبره هیچکدام از اینها داراى مرز نیستند.
فلهذا باید دنبال اهل خبره اش رفت و پیدا کرد، و بدین بهانه حوزه ها را از چنین علوم خطیره اى که حکم اساس و بنیان را دارند تهى و خالى نگذاشت.
بارى، با ذکر این مطالب که بسیار بطور فشرده و خلاصه بازگو شد، علّت اختفاء مطالب علّامه ها و گلپایگانى ها مشهود مى شود.
منبع : روح مجرد ص679